پرنسس پرنیان

هفته سوم (سر سوزن)

من چطور تغییر می کنم؟ من الان فقط يك توده متشكل از صدها سلولم كه بطور ديوانه واري در حال تكثيرن. اين توده سلولي به اندازه 0.1 ميليمتر شبيه سر سوزن است و اگر درون شما قرار نبودم،مي شد با چشم غير مسلح هم آن را ديد و اصلا به يك جنين يا كودك شباهت ندارد. توده سلولي شما در اين زمان بلاستوسيت نام دارد و در حال جايگزيني در ديواره رحم نيز هست، جايي كه بعدها جفت به آن مي چسبد و محل اتصال جفت و رحم و تبادلات جنين و مادر خواهد بود. قسمتي از توده سلولي بلاستوسيت هم تبديل به جفت خواهد شد و شروع به ترشح هورمون بارداري يا hCG مي كند. ماده اي كه به تخمدانهاي شما فرمان مي دهد تا تخمك جديدي آزاد نكنند و همچنين موجب تحريك افزايش ترشح هورمونهاي استروژن و ...
1 آذر 1390

هفته پنجم

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ در داخل رحم شما، جنين كوچكي به سرعت در حال رشد است. در اين مرحله، او تنها به اندازه يك دانه كنجد مي باشد، و بيشتر به يك بچه قورباغه شباهت دارد تا بچه يك انسان؛ اين جنين از سه لايه تشكيل شده است (لايه هاي اكتودرم، مزودرم و اندودرم) كه بعدا اندامها و بافتهاي بدن او را تشكيل مي دهند. بخشي از سلولهاي اين جنين در حال ايجاد اندامهاي بزرگ بدن مانند كليه ها و كبد هستند و مجراي عصبي او نيز در ابتداي مسير رشد قرار دارد. اين لوله عصبي (كه بعدا مغز، نخاع، اعصاب و ستون فقرات كودك شما را به وجود خواهد آورد)، در لايه بالايي كه اكتودرم ناميده مي شود، رشد مي كند. همچنين، اين لايه، نهايتا پوست، مو، ناخنها، غده هاي سينه، غده هاي...
28 آبان 1390

هفته چهارم

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اين هفته آغاز دوره روياني در جنين است. از حالا تا ده هفته ديگر تقريبا تمام دستگاههاي بدن جنين شما تكامل يافته و شروع به فعاليت مي كند. بنابراين در اين مدت نسبت به عوامل زيان آور بسيار آسيب پذير است. در حال حاضر جنين شما از دو لايه خارجي (اپي بلاست) و داخلي (هايپوبلاست) تشكيل شده كه بعدها اعضا و دستگاههاي بدن جنين را مي سازند. جفت ابتدايي نيز از دو لايه تشكيل شده كه در حال حفر كردن تونلهاي بسيار ظريف و ايجاد فضاهايي در ديواره رحم شما هستند تا در آينده اكسيژن و كليه مواد غذايي لازم را براي جنين تامين كرده و مواد زائد را دفع كنند، تقريبا در اواخر اين هفته اين سيستم شروع به كار خواهد كرد. همچنين گبولهاي قرمز ...
28 آبان 1390

بتای فسقلی!

سلام به دختر شیطون خودم. دیروز (شنبه) رفتم درمانگاه تا برام آزمایش بتا بنویسن و امروز آزمایش بدم.(دیروز 22 روز از خاله پری گذشته بود و 8 روز از وجود احتمالی تو) رفتم آزمایشگاه تا برای فردا مطمئن شم جوابشم همون موقع میدن. (آخه میخواستم اگه جواب مثبت شد خبرشو به عنوان عیدی روز عید قربان به بابات بدم همراه با مراسمات ویژه!) مسئول آزمایشگاه گفت 48 ساعت بعد از اقدام آزمایش نشون میده و اگه همین الانم آزمایش بدی معلوم میشه! خلاصه از من انکار که حالا زوده و از اون اصرار که الان معلومه، به زور نشوندم و خونمو کرد تو شیشه! بعد از ظهرش ساعت سه قرار بود برم دنبال جوابش! چه جوری ساعت سه شد بماند! انگار عقربه ساعت گیر کرده بود. فکر کنم نصف نی ن...
25 آبان 1390

مراحل رشد یک عدد پرنیان کوشولو!

عزیزم تحمل نداشتم ازت بی خبر باشم. آخه بی خبری بد دردیه. واسه همین گشتم تا بفهمم الان تو دقیقا"کجایی و داری چیکار میکنی؟ (خو دارم از فضولی میمیرم گلم!) این مطلب از سایت پزشکان بدون مرز به نظرم جالب اومد، منم میزارمش تا یه وقت فکر نکنی ازت غافلم! (مادر سخت گیر نظارت بر اعمال کودک خویش را حتی قبل از شکل گیری جنین آغازیده است!! درینگ، درینگ!!) تمام موجودات زنده تولید مثل می کنند. در انسان تولید مثل به وسیله دو نوع سلول انجام می پذیرد. اسپرم ها که به وسیله بیضه های مرد ساخته می شوند و تخمک ها که به وسیله تخمدان های زن تولید می شوند. هر یک از این سلول ها نیمی از مجموعه DNA (ماده ژنتیک) را در خود دارند. آنها از طریق مقاربت جنسی، کنار هم قرار...
9 آبان 1390

ستاره شبای من...

سلام به جوجوی یه روزه من! چطوری عزیزم؟ نمیدونی با چه آرامش و صبوری مادرانه ای به انتظارت نشسته ام. و چه انتظار شیرینیه، مثل اینکه ماهها بذری رو آب داده باشی و حالا خیره به خاک، منتظر سر برآوردنش باشی.... دیشب شب اولی بود که اگه خدا بخواد وجود نازنینت توی دلم خونه کرده بود، اولین شب زندگانی فانی تو روی این کره خاکی! حس خوبی بود، اتفاقا" بارون شدیدی میومد، رعد و برق شدید و صدای بارونی که حس عجیبی به آدم میداد. بابات به خاطر همین بارون ناگهانی که شاید به میمنت ورود تو بود، اداره بود و من تنها توی خونه. موبایلو برداشتم و رفتم توی بالکن (یعنی رفتیم!) دوربینشو روشن کردم و توی تاریکی شب درحالیکه که رعد دل آسمونو میشکافت باهات حرف زدم، دلم...
9 آبان 1390

شمارش معکوس

سلام به دخمل گل خودم. از امروز شمارش معکوس برای استقبال از تو (مثل استقبال از آقا!) شروع شده. خیابونا رو آب و جارو کردیم. خونه رو گردگیری کردیم، خلاصه داریم همه چی رو آماده می کنیم که از وجود نازنینت استقبال کنیم. البته این دفعه من نه به خودم مطمئنم نه به یافته های اینترنتیم، فقط به اون وجود مهربون و سریع الرضا توکل می کنم که تنها ردپای تو زندگی من بوده و هست. میدونم و یقین دارم بی اذن اون هیچ برگی از درخت نمی افته. به کرمش دل می بندم و خودم و خودتو به دستای نازنینش میسپرم تا هرچی صلاحه در حقمون مقدر بکنه که مطمئنم دستای سخاوتمندش بهترینها رو برامون میخواد. این ماه ماه رضاست، منم از اما هشتم میخوام این ماه چشامونو روشن و دلامونو شاد ...
9 آبان 1390